وبلاگ مدرسه فجر دختران

متن مرتبط با «داستان فیلم فروشنده» در سایت وبلاگ مدرسه فجر دختران نوشته شده است

داستان خواهش دعا

  • خواهش دعا شخصی باهیجان و اضطراب ، به حضور امام صادق " ع " آمد و گفت : " درباره من دعایی بفرمایید تا خداوند به من وسعت رزقی بدهد ، که‏ خیلی فقیر و تنگدستم " . امام : " هرگز دعا نمی‏کنم " . - " چرا دعا نمی‏کنید ؟ ! " " برای اینکه خداوند راهی برای اینکار معین کرده است ، خداوند امر کرده که روزی را پی‏جویی کنید ، و طلب نمایید . اما تو می‏خواهی در خانه‏ خود بنشینی ، و با دعا روزی را به خانه خود بکشانی ! " منبع: داستان هایی از کتاب داستان راستان نوشته شهید مرتضی مطهری, ...ادامه مطلب

  • داستان کارگر و آفتاب

  • کارگر و آفتاب امام صادق ( ع ) جامه زبر کارگری برتن ، و بیل در دست داشت ، و در بوستان خویش سرگرم بود . چنان فعالیت کرده بود که سرا پایش را عرق‏ گرفته بود . در این حال ، ابوعمر و شیبانی وارد شد ، و امام را در آن تعب و رنج‏ مشاهده کرد . پیش خود گفت ، شاید علت اینکه امام شخصا بیل به دست‏ گرفته و متصدی این کار شده این است که کسی دیگر نبوده ، و از روی ناچاری‏ خودش دست به کار شده ، جلو آمد و عرض کرد : " این بیل را به من بدهید ، من انجام می‏دهم " . امام فرمود : " نه ، من اساسا دوست دارم که مرد برای تحصیل روزی رنج‏ بکشد و آفتاب بخورد " ( 1 ) .,داستان گوهرشاد و کارگر,داستان من و کارگر ...ادامه مطلب

  • داستان

  • دوستان اولی و دومی یا سومی من! شما میتونید از طریق سایت کتابخانه قصه کودک به داستان ها و ماجراهای جذاب شخصیت های قصه های گوناگون پی ببرید.,داستان,داستان کوتاه,داستان های کوتاه,داستان عاشقانه,داستان به انگلیسی,داستان فیلم فروشنده,داستان های عاشقانه,داستانهای واقعی,داستان بد,داستان کودکانه ...ادامه مطلب

  • داستان برای سومی ها(منبع:سایت قصه کودک)

  • در زمانهاي قديم مرد كفاشي زندگي مي كرد . او كفشهايي را كه مي دوخت با چيزهايي كه لازم داشت عوض مي كرد . به نانوا كفش مي داد و بجايش از او نان مي گرفت . به شكارچي كفش مي داد و از او گوشت مي گرفت . ولي اين كار بي دردسر هم نبود .     چون يك روز كه پيش نانوا رفت تا از او نان بگيرد ، نانوا به او گفت من به كفش احتياجي ندارم . كوزه سفالي من شكسته است ، برو يك كوزه بيار و بجايش نان ببر . كفاش نزد كوزه گر رفت و از او كوزه خواست . كوزه گر هم به او گفت : من به كفش احتياج ندارم ولي كمي گوشت لازم دارم . اگر برايم كمي گوشت بياوري من هم به تو كوزه مي دهم .  کفاش به چه دردسری,داستان سومین آرزو,داستان برای کلاس سومی ها ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها